شب عاشورا

امشب شب عاشوراست شبی که سخن" انی اعلم مالاتعلمون"ی که خدا به فرشته هاش گفت مصداق پیدا کرد .از اونجائی که درک راز عاشورا علاوه برقلب پاک نیاز به عقل وتفکر هم دارد بد ندیدم چند جمله ای درتحلیل این قیام برای دوستانم بنویسم .این مطالب به خواست خدا سلسله وار از امشب تا چند شب آینده تقدیم خواهد شد.قسمت اول این بحثها درخصوص منشاء تاریخی این قیام می باشد


  منشأ حادثه عاشورا کجاست؟وریشه یابی آن از کدام قسمت تاریخ باید آغاز شود ؟
 
گروهی معتقدند برای بررسی حادثه عاشورا باید از پنج ماه قبل از حادثه یعنی از زمن
مرگ معاویه سلسله حوادث را پی بگیریم
طبق سخن اینان ماه رجب سال 60 هجری خبر مرگ معاویه وبه قدرت رسیدن یزید به مدینه
رسید ودرپی آن فرمان یزید مبنی برلزوم بیعت کردن عبدالله بن عمر عبدالله بن زید
وحسین بن علی نیز بدست والی مدینه رسید .والی مدینه با فراخوانی دونفر اخیر به
دارالاماره ازآنان خواست تا بایزید بیعت نمایند پس از بحث مفصل با این نتیجه که اگر
بیعتی باشد باید درمعرض دید مردم باشد این دونفر از دارالاماره خارج شدند وپس ازآن
شاهد خروج امام از مدینه به مقصد مکه وبقیه حوادث هستیم .پس آغاز حرکت وقدم اول
امتناع امام از بیعت کردن با یزید است.
اما به نظر عده ای دیگر ریشه حوادث به فعالیتهای پیدا دوپنهان امام برعلیه حکومت
اموی برمی گردد که درنامه های آن حضرت به معاویه مشهود است دریکی از این نامه ها
امام به معاویه می نویسد از اینکه هنوز بر ضد تو  قیام  نکردم پشیمانم وترس آن دارم
که گناه کرده باشم این حکومت ظالم توست که امثال حجر بن عدی را به شهادت رسانده است
و....درادامه این روند درایام حج سال 59 هجری شاهد سخنرانی حضرت برای بزرگان صحابه
وتابعین هستیم که طی آن ایشان رابه قیام ومبارزه وساکت نبودن درمقابل حاکمین اموی
فراخواند بنابراین ریشه قیام اباعبدالله به روابط خصمانه امام با معاویه برمی گردد
که اگر عمر معاویه بیشتر ادامه می یافت شاید شاهد قیام حسینی درزمان او می بودیم .
به نظر نگارنده برای تحلیل قیام اباعبدالله نه پنج ماه ونه دوسال بلکه حداقل باید
به پنجاه سال وحتی بیشتر باید به هفتاد سال قبل از کشته شدن امام حسین برگردیم
وریشه های این قیام را در دشمنی های صدر اسلام جستجو کنیم
فراموش نکنیم که یزید پس از شنیدن خبر کشته شدن حسین (ع) با خوشحالی گفت :ای کاش
اجداد من که در جنگ بدر واحد کشته شدند  بودند وشاهد این پیروزی وانتقام گیری من
بودند
این عبارت وکلماتی نظیر این که اززبان سایر نقش داران این واقعه بکار رفته شده
نظریه اخیر را تایید می کند.لذا درحد توان وبا توجه به فضای گفتگو ومخاطبین به طور
اجمال ویژگی های دوران را بیان می کنم :
 
ویژگی های جامعه جاهلی :
 
1-     قبیله محوری وتعصبات قبیلگی
2-     انحطاط ارزشهای اخلاقی ورواج ضد ارزشها ومحوریت آن در رفتار افراد وگروهها
3-     عدم وجود عدالت اجتماعی
4-     اعتقادات سست ،خرافی وغلط  خصوصا درحیطه آنچه بدان دین گفته می شود
5-     ادبیات منحط عربی وسیطره آن بر گویشها،اشعار وحتی خطابه ها
 
انشا الله درفرصت بعد به بیان  عملکرد پیامبر درمقابله با این آسیبها خواهم پرداخت

 

نمونه سوالات

باسلام وعرض تسلیت ایام حزن شیعه

با توجه به اصرار دانشجویان به درج نمونه سوالات دروبلاگ ازسویی وعدم تناسب موضوعی "مسیر" با این امر ازسوی دیگر  متن نمونه سوالات دروس ارائه شده درترم جاری را درآدرس زیر قرار دادم علاقمندان می تونند از اونجا مطلوبشون را تهیه کنند.

http://darsobahs.blogfa.com/

هوالشهيد

امروز هشتم ماه محرم است ومن باندازه هشت روز ازمحرم عقب افتاده ام .حس می کنم امسال کم توفیق ترین محرم عمرم را دارم تجربه می کنم .کم توفیقی یه اتفاق نیست بلکه یه واقعیت منطقیه، البته از جنس حقیقت عالم  منظورم اینه که الزاما درظاهر عالم شاید نتونیم ردپاش رو ببینیم اما اگه چشم حقیقت بین داشته باشیم خواهیم دید که زیرهر برگ درختی که میافته آدرس لینک اون به حوادث قبلی حک شده وفهم این معنا همون حکمتیه که تو کتابهای معارف اسلامی گفتن حکمت یعنی علم به حقایق اشیا اون جوری که هستن نه اونجوری که به نظر میان.بین اعمال ما وخیروشری که سر راه ما واقع میشه یه جوری با رفتارقبلی ما ارتباط منطقی وجود داره

چه بسا رفتار ماهها قبل ما نطفه یه اتفاق خیر یا شری را درسر راه ما منعقد کنه والان بعد از چند ماه این نطفه متولد میشه ومیشه یه اتفاق خوب یا بد برای ما، مثل همین بی توفیقی من درایام محرم که معلوم نیست حاصل انعقاد کدوم یک از گناههای سابقمه.به این میگن قدر وبه اونی که من نمی دونم چیه میگن سرالقدر .حکیم واقعی اونه که سرالقدر را درک کنه.

درقصه کربلا هم  این سرالقدر حسابی خودشو نشون میده منتها هرچی فهم عرفانی ما بیشتر باشه مرتبط بودن حوادث بیشتر برامون معنی پیدا می کنه

اگه ظاهر بین باشیم قصه کربلا حاصل رفتار مردم  همون زمانه واگه کمی واقع بین باشیم حاصل رفتار مردم سی سال پیش از عاشوراست

وقتی حضرت زینب از امام درباره مردم میپرسه حضرت علت اینکه به حرفش گوش نمیدند را اینطور بیان میکنه

ملئت بطونهم من الحرام : شکمهایشان از حرام پر شده است.

با این حساب حرامخواری سالهای گذشته این مردم باعث شده که درعاشورا گوش حق شنوی اونها کر بشه وحرف حسین را نشنوند

این سخن امام یه درس مهمه برای من که اگه نمی خوام درآینده –دور یا نزدیک- شاهد وقوع شری در زندگیم باشم باید  نسبت به کارها ی الان  خودم دقت داشته باشم .وهمچنین اگه میخوام درآینده توفیقاتم زیادباشه باید الان عمل ونیتم را روش دقت کنم

حسینی باشید

هوالسلام

کسی که تو یه مسیر درحال حرکته چند تا چیز باید یادش باشه

یکی اینکه مقصدی داره

دیگه اینکه تو مسیره

سومی اینکه از جایی حرکتشو آغاز کرده

اگه هی به خودش یاد آوری نکنه که مقصدی داره ممکنه بالکل حرکت را کنار بذاره

اگه حواسش نباشه که تو مسیره به چیزایی که دوروبرشه مشغول میشه

اگه گذشته اش را فراموش کنه  دیگه احساس احتیاج به حرکت ورفتن نداره.

اینا را نوشتم که نوشته باشم

نوشتم که خودم یادم نره تو مسیر باید دائم درحال حرکت باشم

غرور یعنی توقف

ناامیدی یعنی توقف

نابلدی  یعنی توقف.

توقف مطلقا ممنوع

 

 

 

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

اگرچه این وبلاگ  در اصل برای ارائه مطلب نیست بلکه یه پاتوق ویه ایستگاهیه برای دیدوبازدید اما درحد یه تابلوی تبلیغی بین راهی گاهی اوقات بد نیست چیزی آویزون کنم

عید سعید غدیر

     برمحبین

           امیر المومنین

 مبار ک باد

درباره مسیر

تا حالا هیچ فکر کرده بودی که اغلب مفاهیمی که درمتون دینی خصوصا قران درباره انسان مطرح شده یه جورایی مفهوم راه و مسیر را به ذهن القاء می کنه؟

قران خطاب به انسان میگه تو باهرسختی ای که باشه درحال حرکتی و داری به سمت یه جای خاصی طی مسیر می کنی

یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(انشقاق 6)

یا اون وقتی که  سخن از بنده های خوب خدا به میون میاد،میگه بنده های خوب ومقاوم من اونایی هستند که اعتقاد دارند مسافرند، مسافر یه مسیر که اول وآخرش یکیه

وبشر الصابرین الذین ......قالوا انا لله وانا الیه راجعون (بقره157)

چه مسیر عجیبی ! ازهمون جایی که شروع کردی باید به همونجا برسی .فاصله این مبدأ ومنتها یه مسیره که اسمش دینه دین یعنی مسیر رسیدن به اون مقصد نهایی  وجالب اینجاس که اسم دیگه دین شریعته وشریعت یعنی راه ؛

واز اون جالبتر اینکه دین اسلام به عنوان یک شریعت تقسیم بندی هایی داره که به هرکدوم یه مذهب میگند ومذهب هم یعنی راه یعنی جای رفتن ؛انگار از همون اول که داشتند برای ما اصطلاحات دینی درست می کردند اصرار داشتند یه جوری به ما بفهمونند که ما مسافریم و در مسیر.

هرمسلمونی درهرشبانه روز حداقل ده بار از خدا می خواد که اونو به راه درست وراست هدایت کنه. راه درست یعنی راهی مسیری مستقیما اونو به هدف اصلی برسونه صراط یه مسیره که انسان را به خدا ومظهر رحمت اون یعنی بهشت می رسونه هرکی توی صراط باشه بالاخره به مقصد میرسه. با توجه به اینکه روایات ماصراط را به توحید ویا ولایت معنی کردند هرکی توخط ولایت وتوحید باشه قطعا تو مسیره وحتماًبه بهشت میرسه هرچنددطی این مسیر براش خیلی طولانی وکند صورت بپذیره!

گمون نکنید که فقط ما درحال سیر هستیم حرف بالاتر از اینهاس .کل هستی درحال سیر به سوی یه مقصد عالیه!

  الا الی الله تصیر الامور  ...

....والی الله المصیر

طبق بیان قران خدا برای هرگروهی از انسانها یه مسیر وراهی قرار داده

لکل جعلنا شرعةً ومنهاجاً

این گونه تلقی جهان وانسان باعث شده تا درادبیات عرفانی نیز از انسان تعبیر به سالک بشه سالک یعنی کسی که درحال حرکت بسوی یه مقصدیه یعنی کسی که خودشو تو مسیر می دونه

ازدید خدا آدمهایی که برای خداتلاش می کنند درراه خدا "سبیل الله " قرار دارند واصولا هرکاری که آدم خالصانه انجام بده ازش تعبیر به کار "فی سبیل الله" میشه پس هم آدم خوب ،هم کار خوب درون هردوشون نشان از" راه" و "مسیر " وجود داره.

درادبیات قرانی هرکی باخودش درگیر بشه (منظورم خود فرودینش یعنی نفس امارس ) وبرای خدا سعی کنه زندگیش را تطبیق بده درتوصیفش از کلمه" مهاجر الی الله" استفاده شده مهاجر یعنی کسی که به راه افتاده تا به جایی برسه یعنی کسی که از مبدئی شروع کرده وداره یه مسیری رو طی میکنه مهاجر الی الله ازخونه اش بیرون میاد وبه سوی خدا یه مسیری رو طی می کنه.

 

دردروایات نیز درمورد دنیا به کرات حرف از کاروان وقافله ومسافرو... به میون اومده مولا علی(ع) میگه:اهل دنیا مثل یه قافله هستند که برای استراحت توقف کردند که ناگهان کارواندار فریادمیزنه پاشید می خواهیم مسیر را  ادامه بدیم

"ان اهل الدنیاکرکب بیناهم حلوا  اذ صاح سائقهم فارتحلوا"